سلام
قطع شدن اجباری یک هفتهای نت باعث اتفاقای جالبی شد.مثلا از اون ول گشتنهای بیهدف و بیجهت اینستاگرامی بیرون کشیدم و الان تصمیم گرفتم هر وقت خواستم وقت هدر بدم پادکست گوش بدم بخاطر همین هر روز دانشگاه که میرم یه پادکستی حالا هر چی دانلود کنم و تو راه گوش میدم!
تصمیم گرفتم تی ای بشم!!فیزیک۴ یا کوانتوم!(البته اگه موافقت کنن)
حرف حساب:
امروز داشتم فکر میکردم که آیا احتمال و قوانینش چیز چرتی هستن یا نه و وقتی از بچهها پرسیدم کسی موافق حرف من پیدا نشد و همهشون خوشحال بودن با احتمال.احتمال خیلی موجود عجیبیه،خیلی خیلی عجیب!!
بگذریم؛گاهی وقتا آدم به اجبار یا به اختیار یا به تصادف،افرادی رو هر روز مجبور بشه ببینه.گاهی بعضب از این آدما یه چیز خاصی انگار دارن درونشون؛یچیزی که با خودت میگی کاش میشد با این آدم حرف بزنم،کاش میشد ازش بپرسم اونم وودی آلن رو به تارانتینو ترجیح میده یا اینکه طرفدار پروپاقرص نولان هست یا نیست یا اصن گدار و ملویل و آنجپولوس و باقی دوستان رو میشناسه یا اینکه دنیاش یه دنیای دیگهس!اینجور آدما ممکنه کنارت بشینن،غذا بخورن،مثل تو انتگرال بگیرن و حواسشون به ثابت انتگرالگیری نباشه یا اصن ممکنه حتی از ظاهرت هم خوششون نیاد و ندیده و نشنیده ازت بدشون بیاد!
امروز تو راه برگشت داشتم فکر میکردم کاش میشد از اهداف،دلایل،علایق،مقاصد و دیگر چیزهای هم مطلع بشیم.یچیزی مثل اون عینکی که مگنوسن تو سریال شرلوک داشت و تو کتاب اون رمز و راز های هر نفر رو بجای حافظه ابری و عینک تو گاوصندوق خونهش میذاشت!
یکی هست از بچههای نودوهفت دانشکده خودمون.کارهاش،خونسردی و بیخیالیش شاید،تنهاییش،نوع بودنش تو دانشکده و خصوصیات ظاهری رفتاریش برام خیلی جالب،عجیب و سوال برانگیز شده.دلیل این جذابیت شاید شبیه بودنش به یک نفر دیگهس.شباهتی که قبلن هم متوجهاش شده بودم.
خلاصه داشتم فکر میکردم با خودم که چقدر آدمهای زیادی هر روز از کنار هم رد میشن بدون اینکه حتی بهم نگاه کنن و این آدم ها میتونن چقدر شباهتها و تفاوتها با هم داشته باشن و چقدر زندگی انسانی یجوریه،نیست؟!
انیشتین(آینشتاین به قول عمو حسین)یه جمله داره که میگه سعی کنید جای اینکه خودتون رو به آدمها و اشیا گره بزنید به اهداف گره بزنید!البته از یه همچین آدمی همچین جملهای هم انتظار میره!آدم کلا دنبال سوالبرانگیزترین،عجیبترین،ناشناختهترین و هیجانانگیزترین چیزها هستش اما به نظرم پیچیدهترین و هیجانانگیزترین چیز دنیا خود آدمه.به نظرم خیلی دارم به لفظ آدم فکر میکنم،همون کوانتوم بهتره!
نیاز:
احساس نیازی که چند ماه پیش به یک مشاور،راهنما،دوست،دقیقا نمیدونم چی بناممش،داشتم الان دوباره زخم باز کرده!تو فیلم مغزهای کوچک زنگزده میگه که اگه آدم چوپون نداشته باشه تلفش میشه!راست میگه چوپون خیلی مهمه.به نظرم آدمایی که میگن ما تنهایی از مشکلات گذشتیم یا تنها فلان کردیم بیسار کردیم چرت در چرت میگن.شاید چوپون پیدا کردنی باشه،نمیدونم!؟آدمه تنها،آدم نیست؛شئ هست متحرک.
سخن پایانی:سعی میکنم از این به بعد هر شب پست بنویسم؛اسمشم میذارم روزشمار.
پایان نوشت:
.Talent is luck,the important thing in life is courage
Woody Allen-
درباره این سایت